روزنامه جمهوري در ستون سرمقالهاش «تقارن الهامبخش» نوشت:
تقارن نیمه شعبان و سالگرد رحلت بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه سال جاری، میتواند الهامبخش رسالتی باشد که همواره برعهده منتظران ظهور حضرت صاحب الامر والزمان است.
کار بزرگی که امام خمینی با به ثمر رساندن انقلاب اسلامی انجام دادند، یک گام بلند در جهت زمینهسازی برای ظهور حجت خدا بود. درست در شرایطی که تفکر انحرافی پرهیز از هرگونه اقدام و قیام برای اصلاح امور مسلمین و تشکیل حکومت با هدف اجرای احکام الهی بشدت ترویج میشد و برای صواب و برحق جلوه دادن این مسیر ناصواب سرمایهگذاریهای مادی و سیاسی و تبلیغاتی کلانی صورت میگرفت، امام خمینی با مطرح کردن ضرورت استقرار حاکمیت اسلام و به میدان آوردن فقه سیاسی، تودههای مردم را علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی بسیج کردند و نظام جمهوری اسلامی را بنیان نهادند.
این واقعه بسیار مهم توانست مسیر تاریخ را تغییر دهد و حرکت ملتها را به سوی آزادی از قید و بندهائی که در طول تاریخ مانع رشد آنها بود، جهت دهی کند. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، فقط یک جابجائی حاکمیت نبود. این، یک تحول بزرگ فکری بود که به ملتها آموخت میتوانند با تکیه بر عزم و اراده خود و با تمسک به تعالیم دینی، بر بزرگترین قدرتهای مادی غلبه کنند و راه را برای حاکمیت ارزشها در سراسر جهان هموار نمایند.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، فرضیه پرسرو صدای لنین که میگفت «دین، افیون تودههاست» باطل شد، دیوار پولادین ماتریالیسم که حدود نیمی از جهان را تحت سیطره مکتب ضد فطرت مارکسیسم و سوسیالیسم در آورده بود ترک برداشت، بیهوده بودن شعارهای پرطمطراق سرمایهداری غرب به اثبات رسید، حنای ابرقدرتها که میگفتند هر ملتی بخواهد حکومت را در کشور خود سرنگون کند باید به شرق متوسل شود یا غرب، رنگ باخت و سیاست ابتکاری و جذاب امام خمینی به عنوان یک سیاست راهبردی با شعار «نه شرقی، نه غربی» مطرح شد و راه خود را در میان ملتها باز کرد. با تحقق این شعار راهبردی در ایران که با استقرار نظام جمهوری اسلامی به کمال رسید، ابرقدرت شرق فرو پاشید و ابرقدرت غرب دچار تزلزل شدید و دائمی شد. اکنون از جهان دو قطبی به معنای سابق خبری نیست و اگر چیزی به عنوان دو قطب مقابل همدیگر وجود دارد، تضاد میان اردوگاه سلطهطلب و اردوگاه ضد سلطه در سرتاسر جهان است. این، یعنی پیدایش جوش و خروشی برای ریشهکن ساختن حاکمیت ظلم و مستقر ساختن حاکمیت عدل.
واقعیت اینست که امام خمینی توانست با نهضت بزرگ خود، «جهان را سقف بشکافد و طرحی نو در اندازد.» این، همان طرحی است که اگر ما میراثداران امام خمینی شایستگی این میراثداری را داشته باشیم باید آن را زمینهای برای ظهور امام زمان علیه السلام قرار دهیم. این آرمان هنگامی محقق خواهد شد که در پایگاه نهضت جهانی اسلام، که ایران است، راه امام خمینی ادامه یابد و آرمانهای انقلابی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی بدون کم و کاست اجرائی شود.
اگر تصور ما این باشد که دشمنان ملتها در برابر نهضت بیداری ناشی از انقلاب اسلامی تحرکی از خود نشان نخواهند داد و در برابر قیام ملتها ساکت و منفعل خواهند بود، این یک تصور کاملاً نادرست است. وجود گروههای تکفیری، شعلهور شدن جنگهای داخلی و جنگهای میان کشورهای اسلامی، که لشکرکشی جنایتکارانه عربستان سعودی به یمن یکی از نمونههای آنست، نشان میدهند که دشمن برای ناکام گذاشتن نهضت بیداری ملتها بشدت فعال است. همین واقعیت باید ما را به فکر پیدا کردن راهی برای تضمین ادامه راه امام خمینی بیاندازد و کاری کنیم که افکار عمومی ایران و جهان به سوی آرمانهای انقلابی امام جذب شود. تردیدی نیست که رسیدن به این هدف تنها درصورتی امکان پذیر است که سیره امام خمینی در سلوک با مردم، سادهزیستی، عدالت گستری، حمایت از محرومین، تحمل آراء مخالف، پرهیز از مصانعه، بیاعتنائی به مطامع دنیائی، میدان دادن به استعدادها، کوچک نشمردن اصول، عمده نکردن فروع، بزرگ شمردن بزرگان، حفظ حرمتها و حریمها، تاکید بر تهذیب نفوس، تکیه بر وحدت، اجتناب از تفرقه، احترام به آزادی افراد و تصلب در اجرای احکام دین بدون مسامحه به ویژه توسط مسئولان رعایت شود.
دقت در سیره امام خمینی به روشنی نشان میدهد او یک منتظر واقعی ظهور امام زمان علیه السلام بود. انقلاب اسلامی ایران که امام خمینی آن را رهبری کرد و به پیروزی رساند نیز گامی بود که این پیرو راستین امام زمان علیه السلام برای فراهم ساختن زمینه ظهور آن حضرت برداشت. ایران را به همین جهت به درستی میتوان کشور امام زمان دانست و برای اینکه کشور امام زمان بماند، باید آحاد مردم و مسئولان برای حاکمیت سیره امام خمینی که همان سیره اهل بیت علیهمالسلام است تلاش کنند.
- بداخلاقي چيست؟
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
«روز جمعه ميگوييم بداخلاقي پايان يافته است.» رئيس جمهور با بيان اين مطلب در جمع مردم لرستان گفته است؛ «روز جمعه ميگوييم پروندهسازي پايان يافته است!» بداخلاقي چيست، پروندهسازي كدام است؟ اين دو سوالي است كه ذهن مردم را به خود پس از برگزاري ميتينگها و مناظرهها مشغول داشته است. در مناظره اول رئيس جمهور وسط صحبت قاليباف بدون مقدمه گفت؛ شما دروغگو هستيد و ميخواهيد مردم را فريب بدهيد. آقاي جهانگيري هم به كمك او آمد، اما نه دروغي اثبات شد نه فريبي! چرا كه معلوم شد آقاي روحاني وعده 4 ميليون شغل فقط از قِبَل صنعت جهانگردي را در فهرست وعدههاي خود آورده، اما آن را فراموش كرده بود و وقتي سند اين حرف از پايگاه اطلاع رساني وي در همان مناظره به او داده شد قدري از حرارت اتهامزني خود كاست اما باز هم در مقام انكار برآمد.
در مناظره آخر هم فضايي پديد آمد كه خوشايند نبود. چرا كه روحاني و جهانگيري آمده بودند بگويند املاك نجومي در شهرداري تهران گريبان قاليباف را رها نميكند. آنها بدون اينكه سندي در اين مناظره ارائه دهند بر اين اتهام پاي فشردند. قاليباف يا بايد تسليم اين اتهامات ميشد يا بايد از خود دفاع ميكرد.
اولين دفاع او اعلام داراييهاي خود بود كه طرف مقابل حاضر نشد داراييهاي خود را اعلام كند. دومين دفاع او اين بود كه دو سند از دريافت املاك نجومي جهانگيري و روحاني را به مردم نشان دهد تا اثبات شود؛ «رطب خورده نمي تواند منع رطب كند!» و در دوران دولت اصلاحات و سازندگي بر املاک نجومي چه گذشته است! جهانگيري و روحاني پس از اينكه نتوانستند به اهداف خود در ديو نشان دادن رقيب برسند، به بيانيه خواني روي آوردند در اين بيانيه خواني نسبتهايي به رقيب دادند كه فقط ادعا بود، سند نداشت. آنها توقع دارند مردم ادعاهاي بدون سند او را بپذيرند و ادعاهاي با سند قاليباف و ميرسليم را دروغ و بداخلاقي بدانند. البته روحاني طرفداران پروپاقرصي دارد كه هر حرف بيسندي را از او ميپذيرند . اما كساني كه داوري، عدالت و انصاف را مبنا مي دانند، نميتوانند ادعاهاي بدون سند او را بپذيرند.
آنان كه در داوري خود نسبت به مناظرهها ميگويند ما نتيجه گرفتيم هر دو طرف فاسد هستند، بايد پيش خدا حجت داشته باشند. پاكدستي حاكمان امروز يكي از مؤلفههاي حكومت خوب است، اگر جهانگيري و روحاني بر اين سبيل گام بر مي داشتند نبايد از اعلام دارايي خود استنكاف ميكردند. امروزه در نظامهاي پيشرفته هيچ دولتمردي از داشتن و اعلام دارايي و ثروت خود خجالت نميكشد. چرا رئيسجمهور و معاون اول او از اينكه يك مطالبه عمومي در اين انتخابات پيدا شده كه بدانند دارايي حاكمان چقدر است، پاسخ مثبت نمي دهند و آن را نوعي فريب كاري قلمداد مي کنند.
چرا دستگاه قضا نجابت مي كند از اينكه فرآيند رسيدگي به اتهامات برادر رئيس جمهور به طور علني وفق اصل 165 قانون اساسي صورت گيرد - از خوف اينكه آسيب به راي روحاني بزند - پرهيز ميكند؟ نتيجه اين نجابت اين مي شود كه رئيس جمهور جرأت مي كند كاركرد قضا حتي در دوران امام (ره) را زير سوال ببرد و به محاربان و معارضان نظام و به قاچاقچيان مواد مخدر و ... كه طي چهار دهه گذشته گرفتار عدالت و مجازات بودند در ميتينگ همدان يك حالي بدهد.
اين انتخابات ميگذرد. بايد ديد اخلاق چيست؟ رقابت اخلاقي كدام است و «دُز رقابت» را چگونه بايد تنظيم كنيم كه دشمنان داخلي و خارجي نظام در شكاف رقابتهاي انتخاباتي لانه نكنند و نامزدها هم طمع به راي آنها نورزند؟
راه حل اين معضل اين است كه فارغ از اينكه چه كسي راي ميآورد و يا نميآورد، هر كسي كه مرتكب دروغ، تهمت، اهانت و تشويش اذهان شده است در محاكم قضائي پاسخگو باشد و مسئوليت قول و فعل و تقرير خود را در انتخابات بپذيرد. بايد مردم بدانند مرز بين پروندهسازي و پرونده داشتن چيست؟ اگر كسي ميلياردها تومان پول بيتالمال را جابجا كرده باشد نبايد به بهانه اينكه براي او پروندهسازي شده از چنگال عدالت با تكيه بر قدرت سياسي و ثروت غارت شده بگريزد. اگر هم دست او پاك بوده به بهانه پرونده داشتن نبايد آبرو و حيثيت او برود و بايد از او ادعاده حيثيت شود.
روز جمعه مردم به پاي صندوق راي ميآيند و رئيس جمهور خود را تعيين مي كنند . اما اين راي به معناي اين نيست اگر منتخب او دروغي گفته، مالي را به ناحق تصاحب كرده، او گناهكار يا بيگناه است، يك دادگاه صالحه و يك قاضي عادل بايد مردانه با بررسي ادله و ادعاها و اسناد مثبته حكم كند كه او مجرم است يا نيست.
مرز بين اخلاق و حقوق را مباني اسلام و مباني حقوق اساسي تعيين مي كند نه چيز ديگر. دولتي كه يارانه را مصيبت عظما ميدانست و خزانه را خالي، در آستانه انتخابات يارانههاي قطع شده را وصل كرد! آيا از اين فعل دولت بوي دروغ و فريب نميآيد؟ امروز دستگاههاي دولتي رسما به ستاد انتخاباتي روحاني تبديل شدهاند و وزرا راه افتادهاند در شهرها مبلغ و مروج روحاني هستند و معاون اول وي هم كه به عنوان مكمل تبليغ او در صحنه انتخابات ظاهر شد . اين رويكرد را مي شود قانونمداري تلقي كرد؟!
- دولت بسیجی یا بسیج دولتی؟
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
اینکه در آستانه انتخابات، ملت از دولت خسته و پیری که رفتاری کُند و بطئی دارد و ناتوان از تحقق وعدههای دادهشده، به انکار رو آورده است؛ شاهد اقدامات جهادی! هستند، از عجایبی است که فقط دولتمردان گرامی میتوانند از راز این تحول گرهگشایی نمایند. مردمی که بعضاً در ساعات اداری نیز برخی آقایان را در محل کارشان نمییافتند و مدتها برای دیدن یک مسئول در پشت دربهای بسته معطل میشدند اکنون آن مسئولین را در روزهای تعطیل و ساعات اداری و غیر اداری در کنار خود مییابند. مردمی که شنیده بودند دولت یازدهم از رفتارهای پوپولیستی از قبیل گرفتن نامه مردم و پاسخگویی به آن بیزار است و اعلام برائت جسته، شاهدند که به ناگاه پاسخگویی به نامههای مردمی بهعنوان یکی از اقدامات اساسی دولت تبدیل گردیده است. سایتهایی دولتی که بعضاً مدتهای مدیدی خبری را بر روی خروجی خود قرار نمیدادند به یکباره در روز تعطیل جمعه و همزمان با مناظرات تلویزیونی تبدیل به رسانه برخط (آنلاین) شده و بهصورت لحظهای خود را موظف به صدور تکذیبیه صحبتهای نامزدهای رقیب حاضر در برنامه مناظره میدانند. آقایان بانک مرکزی که از مقابل مردم معترض به خود عبور کرده و درب را بر روی مردم میبستند، اکنون با رنگ تبلیغاتی رئیسجمهور مستقر که از قضا حقوقدان است و از قانونشکنی به خدا پناه میبرد، لباس پوشیده و جلسه مصاحبه میگذارند و البته ظاهراً تنها وظیفه دارند که در چنین جلساتی در رد سخنان نامههای رقیب سخن بگویند. آنانی که از مزخرف بودن مسکن مهر سخن میگفتند و مردم را چهار سال معطل تکمیل این واحدها نمودهاند اکنون از تلاش جهادی برای تکمیل مسکن مردم میگویند. وزیر محترم اقتصاد بهگونهای دیگر و برخی دیگر از وزرا و مسئولین نیز ایضاً. برخی وزرای این دولت برخلاف نص صریح قانون مبنی بر عدم ورود به جریانات سیاسی، رسماً در جلسه انتخاباتی جناب آقای روحانی شرکت میکنند و سخنگوی آن وزارتخانه در پاسخ به این قانونشکنی، توجیهی میآورد که خود نیز از بیارتباط بودن آن آگاه است و به همین واسطه به خبرنگار میگوید که حاضر است در این خصوص تا شب نیز استدلال آورد با علم به اینکه جواب وی مورد پذیرش خبرنگار قرار نخواهد گرفت.
آقای دیگری که الغصه و القصه منصب دادخواهی در دولت محترم را بر عهده دارد و باید بیش از دیگران خود را ملتزم به رعایت قانون بداند بهگونهای دیگر سعی در تشویق مردم به رأی دادن به دولت کنونی دارد. آقایی که خود را دارای مدرک دکترای حقوق و بهاصطلاح حقوقدان میداند و بهطعنه، علم دیگران را کمتر از خود میداند، این قانونشکنی را میبیند و دم برنمیآورد تا معلوم شود سالی که نکوست از بهارش پیدا است و قانونشکنی به این آشکاری در زمان انتخابات به کجا خواهد رسید. مردمی که از طولانی بودن روند رسیدگیها شکایت داشتند اکنون میبینند که میتوان یک پرونده و محموله مشکوک به قاچاق را دو روزه ختم به خیر کرد تا گردوغبار شبهه در قاچاق بودن یک محموله زدوده شود و آشکار شود که میتوان قاچاق بودن یا نبودن کالای مکشوفه را به این سرعت مشخص نمود و البته دولتیهای محترم یادشان میرود که بسیار پروندهها که زمانهای مدیدی از آن گذشته و بلاتکلیف مانده بر زمین مانده است. آن آقایی هم که در این قضیه پایش گیر است، ظاهراً ابتدا نمیدانست که نمیتواند در زمان صدارت، شرکت خصوصی نیز داشته باشد و بعد یادش آمد که استعفا کرده و بعدتر یادش آمد که یادش رفته این استعفا را به مرجع قانونی تحویل دهد و بعدتر از آن یادش آمد در زمانی که استعفا کرده و یادش رفته استعفا کرده، اسناد حقوقی شرکت را با همان منصبی که از آن استعفا کرده، به امضا رسانده است.
از مصیبت عظمی بودن پرداختن یارانه تا چندبرابر نمودن پرداختی به افراد تحت پوشش نهادهای حمایتی در این ایام و تسریع در مشخص نمودن آن دسته از افرادی که یارانه ایشان به اشتباه! حذف شده بود و بازگرداندن یارانه ایشان دو سه روز مانده به انتخابات تا قول تحویل سهام عدالت به پنجاه میلیون ایرانی. سخنگوی محترم قوه مجریه خود را موظف میداند که در جلسات با خبرنگاران به دیگر نامزدها بتازد و مطالب ایشان را انکار و تکذیب نماید و در سایر اوقات بهصورت دورکاری این وظیفه را انجام دهد. مجموعهای دیگر از ارکان دولت مستقر که از بستن دهان منتقدان و شکستن قلمها به خدا پناه میبرد، همانند عریضهنویسان جنب مجتمعهای قضایی که هرروزه چندین برگه شکایت را تنظیم میکنند، در مدتی کوتاه چند ده شکایت از رسانههایی انجام داده است که به وعده رئیسجمهور محترم مبنی بر آزادی انتقاد و شعارِ دانستن حق همه است اعتماد نمودهاند. اینها و نمونههای فراوان دیگر که این مقال قصد بازشماری آنها را ندارد مواردی است که مردم در این مدت شاهد بودند که تحرکی شگرف در دولت مستقر حادث شده است. با این وصف به نظر میرسد که همگام با رئیس محترم دولت یازدهم و معاون اول وی که بهصورت مشارکتی در مناظرهها شرکت میکنند، دیگر اعضای دولت نیز بسیج شدهاند تا موفقیت این دولت را در دوره بعدی نیز تضمین نمایند. مردم میفهمند که این رفتارها نهتنها رفتاری بسیجی و جهادی نیست بلکه رفتار غیرقانونی و مصداق اتم قانونشکنی دولتی است که رئیس آن، خود را نه یک قاضی، بلکه وکیل مدافع حقوق مردم میداند. وکیلی که ظاهراً تاکنون در این کشور زندگی نمیکرده و بعد از 38 سال درس حقوق! خواندن در یکی از معتبرترین دانشگاههای جهان! با مدرک دکترا به ایران بازگشته و اکنون میبیند کسانی که تمام سابقه ایشان در زندان و اعدام کردن خلاصه میشده میخواهند رئیسجمهور شوند و ایشان وظیفه دارد برای نجات ایران عزیز از این مصیبت عظمی، در قامت منجی ایفای وظیفه نماید! وکیلی که در ابتدای انقلاب از اعدام در نماز جمعه استقبال میکرد و سالها در بالاترین مناصب این نظام مسئولیت داشته، بهگونهای سخن میگوید که گویی یکی از عناصر اپوزیسیون خارج کشور از تریبونهای رسمی جمهوری اسلامی ایران مشغول سیاه نمایی کارنامه مشعشع این نظام اسلامی است. این وکیل که از حماسه تماشاچیان فوتبال در ایام عاشورای حسینی به نیکی یاد میکند، عزیزانی دارد که در عاشورای حسینی به تمام مقدسات این مردم تاختند و عناصر هتاک به امام آزادگان جهان را مردمی خداجو! نامیدند تا فیلسوفان و متکلمین متوجه شوند که اصل بدیهی «اجتماع نقیضین محال است» در این دولت، ابطال گردیده است. آقایی که از دیوارکشی در خیابانها نگران است، کسانی را در کنار خود قرار داده که سابقه دیوارکشی در دانشگاهها را در کارنامه مشعشع خود دارند. آقایی که از فساد بد میگوید در کنار خود یک مفسد اقتصادی را میبیند که سابقه محکومیت و تحمل مجازات به واسطه مفاسد اقتصادی را در کارنامه دارد و برخی دیگر را که ظاهراً در حریم امنیتی تعریف شده این آقا، کسی نباید متعرض آنان شود و...
ایام انتخابات با هر نتیجهای خواهد گذشت لیکن آیا دولتمردان مستقر کنونی تصور میکنند که فردای بعد از انتخابات وجود ندارد و نخواهد آمد؟ آنها برای پاسخگویی در آن روز چه چارهای اندیشیدهاند؟
نظر شما